مهمان

ساخت وبلاگ
هیچ؛ از من تو را یادی هست ای که در گوشه تقدیر من سوخته جا خوش داری هیچ عهدی که در آن سرد شبِ برفِ زمستان که در آوار سترگ غم بوف و در آن ساعت هوشیاری سوداگر سوز با من کفش به پا کوله به دوش راه به پیش و در آن شهوت رفتن به سیاهی سکوت بسته‌ای؛ یادت هست . . . خوب بنگر من ویران ز تو را بر عبث ماندم و رفتی ... مهمان...
ما را در سایت مهمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moradihadio بازدید : 32 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 5:10

خورشید غروب می‌کند و شب می‌شود؛ از صبح بوی تو می‌آمد... این را از ضربان قلبم، از اضطراب پلک‌هایم، از نبض چشمانم خوب می‌فهم! بوی تو که می‌آید آشوب می‌شود این شهرِ آرامِ دل؛ پنجره اتاق را باز می‌کنم، به مشرق جغرافیا خیره می‌مانم و از پستوی کویرِ گنگ، پی صدای زلالِ نگاهت سِیر می‌کنم؛ باد می‌آید، دفترم ورق می‌خورد، برگ‌برگ می‌شود، واژ‌ه‌ها متلاطم می‌شوند، شعرها نجوا می‌کنند و هر «هجا» در قامت «واژه»ای راست می‌ایستد... ردپایت را تا آن طرف روءیا دنبال می‌کنم؛ تا آن سوی اقاقی؛ تا جاییکه من می‌مانم و تو؛ من می‌مانم و اولین نگاه؛ اولین تپش؛ اولین مهمان...
ما را در سایت مهمان دنبال می کنید

برچسب : نقطه آغاز اسلامی,نقطه آغاز اسلامي ايران,نقطه آغاز,نقطه آغاز اسلامی ایران,نقطه آغاز کارآفرینی,نقطه آغاز معماری مدرن,نقطه آغاز نهضت اسلامی,همیشه در نقطه آغاز باشید, نویسنده : moradihadio بازدید : 11 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 5:10

دلت که می‌گیرد، مسخ می‌شوم؛ کوچ می‌کنم. ای وحشت سترگ عشق! کوچ می‌کنم. در تپشی بالاتر از نبض انسانیت، در تلاءلویی به ماه شبیه‌تر، در پروازی به مثال وهم؛ کوچ می‌کنم... می‌کوچم از جرم سنگین هر هجا، هر کلام، هر بیان تا هندسه چشمهایت؛ تا پرچین خیالت؛ و تا سکوت تنهایی طلوعت. ای حجم ستایش‌انگیز، ای همیشه ستودنی ... دلت که می‌گیرد، مسخ می‌شوم. مهمان...
ما را در سایت مهمان دنبال می کنید

برچسب : دلت که می گیرد,دلم که میگیرد,دلت كه مي گيرد,دلم كه ميگيرد,وقتی که دلت می گیرد,دلم که میگیرد کودک میشوم,شعر دلم که میگیرد,گاهی که دلت میگیرد, نویسنده : moradihadio بازدید : 41 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 5:09

پریزاد قصه‌های شبانه؛ به چه می‌اندیشی وقتی نگاهم در چشمانت عریان می‌شود. وقتی سکوت می‌کنی و از زیر چتر مژگانت، ناگزیرِ صدایم را می‌‎شکافی؛ درک را دار می‌کنی؛ تار و پودش را به هم می‌بافی تا به جان مشوش واژه‌هایم برسی... در جستجوی چه هستی، وهم حقیقت‌آلود! در پس این آذرمتولد؛ بیداد رنگ‌هاست غوغای صداهاست نجوای بُردارهای هیاهوست شورش نقش‌هاست گام بردار، جلوتر... جلوتر... جلوتر... هر هزار رج از یک تار بافته‌اند پریزاد قصه‌های شبانه! هر هزار رج از یک تار بافته‌اند؛ نقشی اگر هست بر این دار، نیست! سخن، درد تار است و درد پود مهمان...
ما را در سایت مهمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moradihadio بازدید : 16 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 5:09

به کجا می‌نگری ای مه من چیست در عمق نگاهت که تلاءلو دارد کیست کز تابش او خیره شدی در پس مردمک چشمانت چشم در راه کدام خاطره‌ای مه شهرآشوبم به کجا می‌نگری که چنین مات شدی... مهمان...
ما را در سایت مهمان دنبال می کنید

برچسب : مه من نقاب بگشا,مه من هنوز عشقت,مة من جوجل,مه من قسم به چشمت,مهمنش,مه من نقاب بگشای,مه مند كوسوفي,مة من قوقل,مه مند,منظومه شمسی, نویسنده : moradihadio بازدید : 43 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 5:09

آرام کَندی؛آرام بردی؛دلت را...دلم را...و نپرسیدی لحظه‌ای«تا کی بسرایم ناگزیر رفتنت را»من، تو را مؤمنم هنوزای من همه فدای تو!بگذار به وسعت یک پلک میهمان شبت کنمو به ژرفای دردهای کودکیاز آبشار سیاه گیسوانت هوشیار شومامروز که لحظه بوی رفتن داردتو بمان؛ای من همه فدای تو ... مهمان...
ما را در سایت مهمان دنبال می کنید

برچسب : من فدای تو بجای همه گلها,من فدای تو بجای همه, نویسنده : moradihadio بازدید : 30 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 5:09

در امتداد نگاه یاس وحشی آنجا که آسمان پر می‌کشد تا اوج تا زمین؛ آنجا دوباره زاده خواهم شد. خواهم روئید در ذهن، و به پرواز خیال از سر پرچین درد نزدیکتر خواهم شد... گوش بسپار! در شبی مدهوش موسیقی خیره بوفی‌ کور از مرد می‌خواند از کوچ از کوچه نور     مهمان...
ما را در سایت مهمان دنبال می کنید

برچسب : یاس وحشی,ياس وحشي,یاس های وحشی,گل یاس وحشی,یاس های وحشی فیلم,یاس های وحشی دانلود,عکس گل یاس وحشی,یاس کبود وحشی,گیاه یاس وحشی,درختچه یاس وحشی, نویسنده : moradihadio بازدید : 15 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 5:09

هیچ؛ از من تو را یادی هست ای که در گوشه تقدیر من سوخته جا خوش داری هیچ عهدی که در آن سرد شبِ برفِ زمستان که در آوار سترگ غم بوف و در آن ساعت هوشیاری سوداگر سوز با من کفش به پا کوله به دوش راه به پیش و در آن شهوت رفتن به سیاهی سکوت بسته‌ای؛ یادت هست . . . خوب بنگر من ویران ز تو را بر عبث ماندم و رفتی ... مهمان...
ما را در سایت مهمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moradihadio بازدید : 23 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 5:09

خورشید غروب می‌کند و شب می‌شود؛ از صبح بوی تو می‌آمد... این را از ضربان قلبم، از اضطراب پلک‌هایم، از نبض چشمانم خوب می‌فهم! بوی تو که می‌آید آشوب می‌شود این شهرِ آرامِ دل؛ پنجره اتاق را باز می‌کنم، به مشرق جغرافیا خیره می‌مانم و از پستوی کویرِ گنگ، پی صدای زلالِ نگاهت سِیر می‌کنم؛ باد می‌آید، دفترم ورق می‌خورد، برگ‌برگ می‌شود، واژ‌ه‌ها متلاطم می‌شوند، شعرها نجوا می‌کنند و هر «هجا» در قامت «واژه»ای راست می‌ایستد... ردپایت را تا آن طرف روءیا دنبال می‌کنم؛ تا آن سوی اقاقی؛ تا جاییکه من می‌مانم و تو؛ من می‌مانم و اولین نگاه؛ اولین تپش؛ اولین مهمان...
ما را در سایت مهمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moradihadio بازدید : 32 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 5:09